یکی اینکه همین شنبه ای با چند تا از دوستای دبیرستانم که هر کدوم یه جایی رفته بودن واسه درس و حالا واسه تعطیلات برگشته بودن رفته بودم بیرون
بعد فکر کردم که چه همه شون هم تو ظاهر هم تو باطن هم تو حرف زدن خانوم شدن...اما من همونجور خل وضع موندم و هی چپ و راست می خندم و هنوزم همونقدر اسکولم که بودم
اینو خودشونم اذغان(؟) کردن که اخلاقم عوض نشده اصلا"... دروغ چرا ؟!کلی خوشحال شدم
دومی اینکه یه چند وقتیه که هر کی می گه یه آرزو کن یا می پرسه "تو آرزوت چیه ؟" من فقط یه لبخند پهن تحویلش میدم!!!ا
حالا کاری ندارم فرق آرزو و هدف و این حرفا چیه اما الان دارم آرزوهامو جمع می کنم و می نویسم
همین
حالا اما من بهترم
بعد از مدتی طولانی کسی بهم گفت "من هواتو دارم"ا
یعنی من الان کلی احساس خوبی دارم
کلی
.
.
.
.
.
این روزو نوشتم که یادم بمونه همیشه...بعضی روزا رو باید نوشت

ملالی نیست جز دلتنگی های گاه به گاه


چند وقتی هست که بهانه ی تو را میگیرم
.حوصله همه را سر برده ام
.
.
.
.
راستی در غیاب تو چلسی بیشتر اوقات می برد
حیف
آن دستبند چلسی را یادت هست؟؟ا
رنگ آبیش کمرنگ شده اما
هر روز دستم هست

اون دنیا؟!ا

می دانی چند ماهی شده است که این دور و برها نمیبینمت
دیگر عادت کرده ام به تنهاییم
آدم هایی را می بینم که مرا یاد تو می اندازند
من نگاه میکنم
و فکر می کنم که چه قدر از راه را اشتباه آمده ام
خودم را قضاوت میکنم
محکوم
کمی بعدش دیگرانی می آیند و
می گویند
که بی گناهم
که دیر است برای این کارها
که باور کنم که مرگت را
که ...ا
و من نگاه می کنم
و فکر می کنم که چه قدر از راه را اشتباه آمده ام
.
.
.
راستی چرا بعضی آدم ها شبیه تو هستند؟!ا

close Your eYEz , make A wiSh ...

چشامو بستم ,وقتی باز کردم دنیا به همون مزخرفی ای بود که قبلش بود
بعضی آدما فقط چیزایی رو میفهمن که دوس دارن!بقیه چیزا مهم نیست واسشون
تو اینجور وقتا تو نباست زور الکی بزنی
کلید
بر میز کافه جامانده است
مرد
مقابل خانه جیب هایش را می گردد

آینده
در گذشته جا مانده است
گروس عبدالملکیان

این ور شهر هم خبری نیست پسر یا خودآموز نصب روشنفکری بر آدمیزاد

سی و دو سال بعد از اولین کافه نشینی اش کماکان نشسته بود پشت میز کافه ای
این بار فرض کنید در بالای شهر.مثلا شوکا.تا هفت سال پیش ترش در مرکز شهر.مثلا کافه خیابان کریمخان.بیست و پنج سال قبل تر از آن در جایی در خیابان نادری .مثلا کافه نادری.
می گویم :"نیامدند؟
می گوید :"هنوز که نه
یک سیگار پیچ.یک دفتر یادداشت.یک خودنویس پارکر.یک فنجان قهوه.یک قبرستان گور دسته جمعی از سیگار هایی که زندگی شان به پای او سوخت.و اگر سی و دو سال بعد یعنی در همین هفته ای که گذشت نگاه کنی یک گوشی تلفن همراه که هرگز زنگ نخورده روی میزش است
می گویم:"نیامدند هنوز؟
می گوید:"دیر نمی شود
در کافه نادری موهایش را مثل هیپی ها درست می کرد.هفت سال پیش در کافه کنج دم اسبی می بستشان.حالا در حوالی شوکا سرش را تراشیده است .کت چرمش را در آورده,مستور به یک پالتو و شال گردن شده است
می گویم:"چه شد پس؟نیامدند؟نیامدند تا کشفت کنند؟
بلند می شود.ملحقاتش را از روی میز بر می دارد و از کافه بیرون می رود
دخترها به راحتی نمی توانند درکش کنند_پوریا عالمی

همیشه دیر میرسم

چهارشنبه ای که گذشت تولد دوستی بود که دوستیشو جاهای زیادی نشون داده بود
اما ما آدم ها خیلی فراموش کاریم هایپ خودتم خوب میدونی…ا
گرچه دیگه خیلی بیات شده واسه اینجا
اما تولدت مبارک
با آرزوی بهترینا از ته دل
Friendship is about biringiN out the Positive when Everything seems Negative.
beiN a accepted for who You Are.
beiN able to pick up RIGHT when You leftoff shariN everY moment.
Friendship is about Us.
p.s: i get By with a little help from mY friends.(tnx a bunch <3)
حرفای خوب همیشه مال آدمای خوب نیست
شب های روشن _فرزاد موتمن
پسر:تو منو گذاشتی روی بلندی و گفتی بپر و من که می ترسیدم بالاخره پریدم
اما تو جاخالی دادی
پدر:می خواستم بفهمی همیشه این طوری نیست
پسر:اما من به عشق تو پریدم
خانه ای روی آب_بهمن فرمان آرا
جای بعضی ها توی خودشون خالیه...زِیــــــاد

I'm caught Up with Memories

PeOple Dont aPPreciate Others UntiLL theY loSe TheM!
You paralyzed Me.
راستی هیچ می دانی من در غیبت پر سوال تو
چقدر ترانه سرودم چقدر ستاره نشاندم
چقدر نامه نوشتم که حتی یکی خط ساده هم به مقصد نرسید؟!؟
رسید ، اما وقتی
که دیگر هیچ کسی در خاموشی خانه
خواب باز آمدن مسافر خویش را نمی دید
.
.
.سید علی صالحی
WhY aRE you All TrYin To Act Like thaT you aRE SomeOnE DiffErent From "THE OTHERS" !?! WhEn yOU arE Doin ExaCtlY ThE SaME Fuckin BuLLShiTs ThaT "THE OTHERS" aRE aLL abouT?!?!

انگار کاشی ها هم دلشان تنگ شده

وارد حیاط که شدیم گفتی : حدس بزن من همیشه برای اینکه به خونه برسم از روی کدوم کاشی ها رد میشم
نگاهت کردم با تعجب و شروع کردم به حدس زدن
غلط...درست...ا
بعد ها یک بازی شد برایمان
گاهی جایمان عوض می شد و من بعضی اوقات یادم می رفت که پایم را روی کدام کاشی ها گذاشته ام. از بس که زیاد بودند.ا
امروز دوباره آن حیاط را دیدم
خوب نگاهش کردم
ولی اینبار فقط کاشی ها را شمردم.افقی ,عمودی

تبلیغات خلاق

یه پسره داره با یه پسره مچ میتدازه.بعد میبرتش!ا
حالا نوبت مسابقه با یه آقای پیر میرسه بعد از کلی چپ و راست کردن و رجز خوندن, آقای پیر برنده ی میدون میشه !!!ا
میدونین چرا ؟!!ا
چون پنجاه ساله که از روغن نباتی ورامین استفاده میکنه! این جمله رو یه جوریی میگه انگار مامانش از بچگی روزی یه قاشق روغن ورامین رو می کرده تو حلقش
دیالوگ طلایی : ما بچه های روغن نباتی ایم!!!ا

Don't Wait For The Destiny To Play The Role َALL

A Boy Liked A Girl Working In A CD Shop Very Much. But He Did Not Told Her About His Love. Everyday He Was Going To The CD Shop, And Buying A CD Just For Talking To Her. After A Month He Died. When The Girl Went To His House And Asked About Him, Boy's Mom Said That He Died, And Then Mother Took The Girl To Boy's Room. She Saw All The CDs Unopened. The Girl Cried And Cried And Finally Died.You Know Why She Cried? Because She Had Kept Her Own Love Letters Inside The CD Packs. She Also Loved Him
unkown writer

فالگیر

نمیدونم رفتن سراغ فالگیر آخرین راه برای باز شدن بخت یا اولیش
اما دیروز یکی از دوستای دبیرستان که هروقت اسم فال... میومد سریع جبهه میگرفت که اه و ...ا
گفت زنگ بزنم به اون یکی دوستم و شماره فالگیرو واسش بگیرم تا بلکه ...ا
دیگه نیازی به گفتن نیست که باید میگفتم شماره فالگیرو واسه خودم می خوام

چهل روز شد


گفتم بدانی از دل نمی روی از دیده شاید

بهترین لحظات زندگی از نگاه چارلی چاپلین


عاشق شدن


آنقدر بخندی که دلت درد بگیره

بعد از اینکه از مسافرت برگشتی ببینی هزار تا نامه داری

برای مسافرت به یک جای خوشگل بری

به آهنگ مورد علاقت از رادیو گوش بدی

به رختخواب بری و به صدای بارش بارون گوش بدی

از حموم که اومدی بیرون ببینی حو له ات گرمه

!آخرین امتحانت رو پاس کنی

کسی که معمولا زیاد نمی بینیش ولی دلت می خواد ببینیش بهت تلفن کنه

توی شلواری که تو سال گذشته ازش استفاده نمی کردی پول پیدا کنی

برای خودت تو آینه شکلک در بیاری وبهش بخندی

!تلفن نیمه شب داشته باشی که ساعتها هم طول بکشه

بدون دلیل بخندی

بطور تصادفی بشنوی که یک نفر داره از شما تعریف می کنه

از خواب پاشی و ببینی که چند ساعت دیگه هم می تونی بخوابی

آهنگی رو گوش کنی که شخص خاصی رو به یاد شمامی یاره

عضو یک تیم باشی

از بالای تپه به غروب خورشید نگاه کنی

دوستای جدید پیدا کنی


وقتی "اونو" میبینی دلت هری بریزه پایین

!لحظات خوبی رو با دوستانت سپری کنی

.کسانی رو که دوستشون داری رو خوشحال ببینی

یه دوست قدیمی رو دوباره ببینید وببینید که فرقی نکرده


عصر که شد کنار ساحل قدم بزنی

یکی رو داشته باشی که بدونید دوستت داره

یادت بیاد که دوستای احمقت چه کارهای احمقانه ای کردند و بخندیو بخندی و....... باز هم بخندی

منبع:
http://www.98ia.com/
if You wanna be two face huni,At least make one of them beautiful!

میترا

تصور کنین یکی از دوستای صمیمی دوره دبستانتونو که یهو از هم جدا شدین و کلی دلتون واسش تنگ شده رو تو خیابون ببیند
میدونین بدترین موقع دیدنش کی ؟
وقتی داره با دوست پسرش دعوا می کنه و تو خیابون داد و بیداد میکنن
اون موقع است که شما نمیدونین باید برین جلو یا راهتونو بکشین برین
آن مرد آمد
آن مرد در تابستان آمد
آن مرد با باتوم و گاز اشک آور آمد
تا یقه ها را بگیرد و سرها را به سقف بچسباند
.
.
.
.
زرشک

Excuse Me

امروز یه فیلم دیدم با زیر نویس فارسی
بعد یارو
“excuse me “
رو زحمت کشیده بود و ترجمه کرده بود "من اکسکیوز می هستم"اا
دوستان لطف کنن همون زیر نویس انگلیسی رو بذارن اگه میشه که ما شاید به کمک نیمچه زبانمون یه چیزی بفهمیم
بهرحال دیگه من اکسکیوز می هستم رو میفهمیم

I aint more than a minute away from ...

eVen though the feeling has been gone I just wanna be there To pick up the little pieces of remains

سیزده روز شد

و من حق ندارم که تو را نگه دارم
اما
خودت را در من جا بگذار...ا

ما از هم خیلی فاصله داریم
دلتنگی ها هم بیهوده است

تو نیستی
.
.
.
.
خودم میدونم که دیر و این جور کارا مرده پرستیو و از این جور حرفا
یه وقتایی که میشمری ,میبینی آدمایی که برات خیلی عزیزن و بعد کلی مصیبت واست موندن تعدادشون به انگشتای دست هم نمیرسه...بعد اما کم باشن مهم ترن به نظرم...بعد اونوقت تو هم بیشتر دوسشون داری و هواشونو داری... همون یه کمی هم که باهاشونی خیلی پررنگ میشه واست


پی نوشت:کاش وقتی دل آدم می گرفت یا تنگ می شد یه میلیون تا کار بود که دل آدمو باز می کرد
مجنون رو میبرن پیش طبیب که حجامتش کنن
میبینن که گریه می کنه ,میگن تو که اهل ترس نبودی
"می خنده میگه "لیک از لیلی وجود من پر است

و بدینسانست که کسی میمیرد و کسی می ماند



سه ماه پیش بیست و دو تا شمع رو فوت کرد.بیست و دو سال از زندگیش لای اون خامه ها و شمع ها بود

دیروزیکی داشت توضیح می داد که اون چه طور هفت روز پیش عمرشو داد به ما و رفت

من اما از اونروز تا حالا پیش نرفتم
فرو رفتم
.
.
.
.
.
.
.
.
.پی نوشت:خیلی خیلی متشکرم امین.دلخوشی بزرگیه که دوستای به این خوبی دارم

هیشکی نیست هیشکی نبود حرف راست قصه بود



حالا فقط
یه جای خالی مونده با منی که هی تند تند پلک میزنم که اشکام پایین نیاد
Rest In Peace
... به همین سادگی

لبخند

به صلح جاودانه لبخند می زنم
به دجال منتظر
به مردم فریفته لبخند میزنم
و ناباورانه می پذیرم زخم خنجری را که بی رحمانه در من فرو می رود
.
.
.
.
به یاد یه مثلن دوست شاعر

روزی دوباره ما کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد

...
و من آنروز را انتظار میکشم
حتی روزی که دیگر نباشم
.
.
.
.
.
شاملو

prison break

روزنامه امید جوان
پخش سریال محبوب آمریکایی ها از شبکه سه سیما!!!!!ا
ملت خوشن واسه خودشون
فعلن که همینجور از زمین و زمان نازل میشه همه چی رو سر ما
نگران نباش !(دیالوگ آرامبخش یکی از دوستان)
تا کی میشه به روش به فلانم برخورد کرد ؟!ا

چوب زیر بغل


بیشترمردم خیال می کنن آدما چوب زیر بغلشونن تا زندگی نکبتیشونو با اون اینور , اونور بکشن

افسوس

افسوس که آفتاب مفهوم بی دریغ عدالت بود
و
آنان به عدل شیفته بودندو اکنون با آفتاب گونه ای آنان را دلفریفته بودند
.
.
.
.
شاملو

هیچ کس صدای ما را

ما به صادق ترین رای دادیم اما آنها چیز دیگری خواندند

باید

یادش افتاد که نباید کاری بر خلاف همیشه کند ,زیادی فکر کند, زیادی بفهمد,زیادی یادش بیاد, باید فقط باشد
میان همه ی انها

وظیفه شناسی

.بعضی آدم ها وظیفه شناسن
.مثه اون دسته آدمایی که از سر وظیفه شناسی شبا زنشونو بغل می کنن تا صبح که بیدار میشن عذاب وجدان نگیرن
بعضی وظیفه شناسی ها حال بهم زنه!

بفهم که

بعضی اوقات یه چیز یعنی همه چیز

!

چه قدر خوبه که بعضی آدما واسه آدم هیچ کاری نمیکنن

آینده



شاید که آینده از آن ما
نامجو
.
.
.
.
.
شاید

Anyway

what you spend years building
someOne could destroy over night
build anyway

عشق

گفت رفیق احمق من چرا بدون مشورت من عاشق شدی ؟!!! تو که عقلت نمی رسه. عشق اینطوری نیست

زمان

اگه ساعتمو خرد کنم,اگه پرده هارو کیپ کنم,اگه پنجره ها رو ببندم این زمان لعنتی دست از سرم بر می داره؟

اخبار

تلویزیون رو روشن میکنم
اخبار
مردی زنش رو کشته
یه جای دنیا زلزله اومده
بحران اقتصادی ادامه داره
یکی خودشو کشته
جنگ ادامه داره
خاموشش می کنم
دنیا همون دنیاست

رویا

توی رویاهام هرچه قدر که بخوام میتونم زندگی کنم

آرزو

گفتم کاش می شد از سر شروع کنیم , یه مرتبه ی دیگه
گفت چه کار می کردیم , بازم همین جا بودیم با همین آرزو. راه دیگه ای برای ما نیست

تنهایی

وقتی به خونه برمی گردی
قفل در رو باز می کنی
کلید برق رو میزنی
صدای تیک رو می شنوی
بدون که تنهایی

خوشبختی

اولی:آدم باید پشتکار داشته باشه, باید بخنده,باید راه بره و به خودش بگه به به چه قدر خوشبختم
یکی دیگه:آدم باید سر خودشو گرم کنه ,باید بخنده و بگه چه قدر خوشبختم
بعدی:کتابی به اسم راه های کوچک خوشبختی دارید؟