انگار کاشی ها هم دلشان تنگ شده

وارد حیاط که شدیم گفتی : حدس بزن من همیشه برای اینکه به خونه برسم از روی کدوم کاشی ها رد میشم
نگاهت کردم با تعجب و شروع کردم به حدس زدن
غلط...درست...ا
بعد ها یک بازی شد برایمان
گاهی جایمان عوض می شد و من بعضی اوقات یادم می رفت که پایم را روی کدام کاشی ها گذاشته ام. از بس که زیاد بودند.ا
امروز دوباره آن حیاط را دیدم
خوب نگاهش کردم
ولی اینبار فقط کاشی ها را شمردم.افقی ,عمودی

1 comment: