و بدینسانست که کسی میمیرد و کسی می ماند



سه ماه پیش بیست و دو تا شمع رو فوت کرد.بیست و دو سال از زندگیش لای اون خامه ها و شمع ها بود

دیروزیکی داشت توضیح می داد که اون چه طور هفت روز پیش عمرشو داد به ما و رفت

من اما از اونروز تا حالا پیش نرفتم
فرو رفتم
.
.
.
.
.
.
.
.
.پی نوشت:خیلی خیلی متشکرم امین.دلخوشی بزرگیه که دوستای به این خوبی دارم

3 comments:

  1. فاخته ی عزیز ، من شما رو نمیشناسم ولی امین رو میشناسم.شما هم دوست امین هستی.همین کافیه که برات آرزوی صبر کنم.

    ReplyDelete
  2. تا چند اسير عقل هر روزه شويم
    در دهر چه صد ساله چه يکروزه شويم

    در ده تو بکاسه مي از آن پيش که ما
    در کارگه کوزه‌گران کوزه شويم

    همه بالاخره از این قطار پیاده می شیم
    فرقش با قطار امروزی اینه که هر کی هر وقت پیاده بشه به مقصد اصلی رسیده
    مهم هم همینه که چند وقت دیکه همه به هم می رسیم و دوباره با هم خواهیم بود...
    تسلیت

    ReplyDelete