می خواستم مستقیم برم

بعد از نیمه شب از خانه دوستم بیرون آمدم
خیابان خلوت و تاریک بود.نه عابری رد می شد, نه ماشینی.حتی گربه ها هم نبودند.کنار خیابان منتظر تاکسی ایستادم اما ماشینی رد نمی شد
هوا سرد بود و بدنم سرد شده بود
همه جا ساکت و تاریک بود.تاریکی و سکوت خیابان آرام آرام نزدیک و نزدیکتر شدند و در یک لحظه ریختند روی سرم و از چشمهایم آمدند تو و وارد بدنم شدند
بدن سردم ساکت و تاریک شد.قدرت حرکت نداشتم.هیچ جنبنده ای و هیچ نوری و هیچ گرمایی و هیچ صدایی نبود.هیچ.بعد از ته هیچ ,ماشینی پیداش شد و مقابل پایم ایستاد.گفتم "مستقیم" و سوار شدم
سردم بود.گفتم:"میشه بخاری تونو روشن کنید"
راننده جواب نداد.کمی جلوتر راننده راهنما زد
گفتم "ببخشید من می خواستم مستقیم برم"...ا

سروش صحت-مسافر تاکسی/ضمیمه اعتماد

3 comments:

  1. nokhte amoozandash inee ke , nabayad oon vaghtee shab nabayad biroon oomad az khoone , badesham , yani chi ta nesfee shab khoone doost?

    ReplyDelete
  2. miduni yade harry potter oftadam vaghT in marg khara behesh hamle mikardan vasate khiabun ina ghashang ye hamchin hessie!:Dnemidunam chera yade in oftdam!:D

    ReplyDelete