می دانی چند ماهی شده است که این دور و برها نمیبینمت
دیگر عادت کرده ام به تنهاییم
آدم هایی را می بینم که مرا یاد تو می اندازند
من نگاه میکنم
و فکر می کنم که چه قدر از راه را اشتباه آمده ام
خودم را قضاوت میکنم
محکوم
کمی بعدش دیگرانی می آیند و
می گویند
که بی گناهم
که دیر است برای این کارها
که باور کنم که مرگت را
که ...ا
و من نگاه می کنم
و فکر می کنم که چه قدر از راه را اشتباه آمده ام
.
.
.
راستی چرا بعضی آدم ها شبیه تو هستند؟!ا
دیگر عادت کرده ام به تنهاییم
آدم هایی را می بینم که مرا یاد تو می اندازند
من نگاه میکنم
و فکر می کنم که چه قدر از راه را اشتباه آمده ام
خودم را قضاوت میکنم
محکوم
کمی بعدش دیگرانی می آیند و
می گویند
که بی گناهم
که دیر است برای این کارها
که باور کنم که مرگت را
که ...ا
و من نگاه می کنم
و فکر می کنم که چه قدر از راه را اشتباه آمده ام
.
.
.
راستی چرا بعضی آدم ها شبیه تو هستند؟!ا